زهرا ناززهرا ناز، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 9 سال و 1 روز سن داره

دختر دردانه ی من...

عید بندگی

امسال دومین سالیه که دختر عزیزم کنار ماست  و خدا بزرگترین هدیه روی زمین رو بهمون عطا کرده و خدا رو روزی هزاران بار شاکریم ... امسال بابابزرگ و همه عمه ها (مامانی ) به خونه ما اومدند و خیلی خیلی بهمون خوش گذشت مخصوصا با شیطونی هات که همه رو به وجد آورده بودی و با یه عشقی توی حیاط راه میرفتی که دیدنی بود با الهه جون خیلی بازی کردی و عشقم هر روز که میگذره شیرین تر میشی و مخصوصا وقتی ناز میکنی    مروارید دلم عیدت مبارک اینم عیدی های حاجی به زهرا نازی ی   ...
27 مهر 1392

پانزده ماهگی نازنینم

  عزیزم تاخیر منو بپذیر آخه این روزها سرم خیلی شلوغه از اون هفته تا حالا هر چه سعی کردم بیام و عکس های روز کودک رو برات بذارم نتونستم آخه وقتی از مدرسه میام خیلی خسته ام و از  طرف دیگه هم امتحان داشتم و خدا رو شکر به خوبی دادم و حالا با خیال راحت در تدارک عروسی فاطی جون  هستیم و این یکی دو هفته ای رو به خرید و بازار گذروندیم و... نازنینم پ انزده ماهگیت مبارک عاشقتم وروووووووووووووووجک       کودک عزیزم روزت مبارک ، امیداورم همیشه غرق شادی و سلامتی باشی و این روز قشنگ رو به همه کودک های دنیا تبریک میگم ادامه مطلب     عزیز دلم  عک...
24 مهر 1392

بوی ماه مهر

یاد قدیما به خیر ... خودم هم باورم نمی شد که یه روزی معلم بشم آخه باید اعتراف کنم که شیطون ترین دانش آموز کلاس بودم  و از غذا خوردن توی کلاس و سیخ دادن بچه ها گرفته الی آخر ... یادمه دوران ابتدایی فقط روی تک صندلی اونم کنار معلم می نشستم تا از چشمش دور نباشم و ... یادمه اینقدر برام لوازم التحریر لوکس می خریدن که آخر یه روز مدرسه مامانم رو خواست و گفتن که دیگه براش این جور وسیله ها رو نخرید که حواس بچه ها سر کلاس پرت میشه و... یاد مادر بزرگ مهربونم به خیر که قدر یه دنیا بهم محبت می کرد و همه سال برام کیف و کفش می خرید و کلی هم نازمو می کشید مخصوصا زمانی از دست مادرم کتک های مفصلی نوش جان می کردم ... یاد اون نون و پنیر های صبح...
2 مهر 1392
1